lets respect our parents

Post on 17-Jun-2015

38 Views

Category:

Documents

3 Downloads

Preview:

Click to see full reader

TRANSCRIPT

Click

زندانم!!فر

با ام، شده کهنسال دیگر شدید متوجه که روزیدرکم کنید کوشش و نمایید برخورد من با حوصله

.کنید

کثیف هایم ولباس لرزید دستم غذا خوردن هنگام اگر...شد

... حوصله گردید مشکل برایم لباسهایم پوشیدن اگر ! بیآورید بیاد باشید داشته

را کارها این شما به طفولیت در که را ساعتهایآموختم

بارها را موضوع یک اگر ! به نشوید قهر تکرارکردم،

بدهید گوش من

که را قصۀ تا میخواستید من از بودید خردسن شما زمانیکهخواب به شما تا بگویم هرشب برایتان بودید شنیده بارها

میپذیرفتم آانرا و میزدم لبخند شما به من و بروید

شرم که نگویید و نگیرید غصه من به نگرفتم، حمام شرم اگر که نگویید و نگیرید غصه من به نگرفتم، حمام اگر..استاست

تو! ها بهانه به چقدر بودی خردسن وقتی تو! بخاطرداری ها بهانه به چقدر بودی خردسن وقتی بخاطرداریمیکردم تشویق رفتن حمام به میکردم را تشویق رفتن حمام به را

تو که را چیزهای دیدی وقتیبه نمیدانم، میدانی اکنون

تا بگذار اما نکن تمسخر منبیآموزم آنرا

... ... لباس را خوردن آموختم تو به را چیزها چقدر ... ... با شدن مواجه و را دیگران با رفتار را پوشیدن

را زندگی ...مشکالت

های صحبت نمیتوانم و میکنم فراموش گاهگاهی اگردرک را آنها تا دارم بیشتر وقت به نیاز بفهمم، را شماترین مهم زیرا نرو دور من از و نشو قهر من به کنم،

... توست با زدن حرف و بودن من برای چیز

... مکن آان به وادار مرا نمیخورم را غذایم !اگردارم آان صرف به میل چوقت میدانم ...من

زدن قدم توانایی دیگر لرزانم پاهای وقتیندارند را گذشته ...مانند

میآموختی ... را رفتن راه تازه وقتی چنانچه کن کمکمقدم اولین چگونه بیآموزم برایت تا گرفتم را دستهایت

برداری را هایت

زنده نمیخواهم دیگر که بگویم برایت روزیکه زنده و نمیخواهم دیگر که بگویم برایت روزیکه و......باشمباشم

نشو قهر بربندم، چشم نشو میخواهم قهر بربندم، چشم ......میخواهم - دانست خواهی نیز آنرا تو روز یک - ازینکه دانست خواهی نیز آنرا تو روز یک !!ازینکه

. نمیکنیم زندگی دیگر ما سن، محدوده یک در که بدانمیشویم نگهداشته زنده فقط بلکه

اشتباهاتم همه وجود با که آورد خواهی بیاد روز، یکمیخواستم برایت آنرا و میکردم فکر تو خوبی برای

را خود من مقابل در ام شده پیر دیگر که اکنونمکن احساس مایوس و تنها .مهزون،

هستم زنده چی برای بدان و باش من .نزدیک

کن کمکم بردارم، را زندگیم گامهای آخرین کن کمکم . به فقط بسررسانم حوصله و عشق با را خود زندگی

بزن لبخند و بورز محبت من

! دارم... دوستتان فرزندانم

شما والدین

: میفرماید عزوجل خداوند

لوالديك و لي ان اشكرالمصير؛ ال̂ي[

] كه ] بدان و باش مادرت و پدر و من سپاسگزار ] است ] من سوي به همه بازگشت

عظمت با و مرتبه عالی خداوند گفت راست

top related